متفاوت

درود بر بانو

خب از سفر برگشتم ولی بهم حال نداد اخه همش تو فکر تو بودم . واقعا دلم برات تنگ بود . اما برگشتم با یک دنیا حرف. من اصولا در دنیای مجازی ادم پرحرفی هستم اما تو دنیای واقعی بیشتر تو خودم هستم و فکر میکنم .

خب بانو تو ایام عید به این موضوع فکر کردی ؟ نتیجه ای گرفتی ؟ گفتی حرفهای زدنی زیاد داری ؟ خب من منتظرم . من سراپا گوشم . با دقت میشنوم و سعی میکنم صادقانه ترین جوابها رو بهت بدم .

یکی از مسائلی که تو این مدت بهش فکر کردم میدونی چی بود ؟

به این فکر میکردم که چرا یکنفر برای یکنفر دیگر مهم و خاص و متمایز هست اما برای شخص دیگری اینطور نیست .

به عبارت دیگر چرا تو برای من خاص هستی اما کس دیگری برای من خاص نیست . با اینکه در نگاه اول معمولی هستی و مثل بقیه ی دخترها اما من  به تو علاقه مند و عاشق هستم؟

چه چیز متمایزی در تو وجود داره که در نگاه من تو رو از بقیه متفاوت جلوه میده ؟ زیبایی ظاهری ؟ خب نیاز به توضیح نیست که از این نظر کاملا معمولی هستی !

حجب و حیا و تدین و نماز  و روزه ؟ خب نیاز به توضیح نیست که گنده تر از تو خیلی ها هستند

صداقت و پاکی  ؟ خب نیاز به توضیح نیست که این صفت در خیلی از دخترهای دور و برم دیده میشه و در این زمینه هم متمایز نیستی .

اما چرا با اینکه در کل به نظر یه ادم معمولی بیشتر نیستی اما اون کاری رو که با تو دل من میکنی هزاران هزار دختر دیگه نمیتونن بکنند ؟ به عبارت دیگر چرا مثل این عکس هستی ؟

یا مثل این یکی عکس ؟ 

چرا برای من مثل گل شازده کوچولو هستی ؟ شازده کوچولو رو دانلود کردی ؟ خوندی ؟

به نظرت چرا تو برای من اینجوری هستی ؟ چرا دلم رو میبری ؟

چرا من رو عاشق خودت میکنی ؟ چرا من بین اینهمه دخترهای جور و واجور و رنگارنگ دلبسته ی تو شدم ؟ چرا تو با اینکه معمولی هستی اما برای من یک دنیا حرف داری ؟ چرا من فکر میکنم اینقدر به تو علاقه دارم ؟ چرا در روزهای عید همش از رنج دوری تو در عذاب بودم ؟ تو نمیتونی درک کنی اون اس ام اس های کوچیک چقدر من رو شاداب و سرحال نگه میداره . واقعا چرا اینجوریه ؟ تا حالا بهش دقیق و کامل فکر کردی ؟ من تو این مدت یک مقدار تونستم به این موضوع فکر کنم البته موضوعات زیاد دیگری هم برای فکر کردن داشتم . اما واقعا برای من جای سوال داره چرا هزار هزار دختری که هر روز تو خیابون و اینور و اونور میبینم هیچکدوم نمیتونن حتی نگاه من رو دنبال خودشون بکشونند اما تو روح و زندگی من رو دنبال خودت میکشونی ؟ چرا ؟ چرا ؟ چرا ؟

چرا اون اهنگی رو که من به یاد و عشق تو گوش میدم بطور کاملا اتفاقی(!!) جزء اهنگهای مورد علاقه ی تو هم هست ؟ مطمئنا من انقدر در زندگی تو حضور ندارم و از علایقت خبر ندارم که بدونم چه اهنگی رو بیشتر گوش میدی یا از کدوم اهنگ خوشت میاد . که بعدش بخواهم به دروغ بگم من هم از اون اهنگ خوشم میاد . تو به جای من باشی اینها رو چطور توجیه میکنی ؟ نمیخواهم پای سرنوشت رو بکشم وسط , نه اصلا منظورم این نیست . موضوع سرنوشت یه چیز دیگه است.

این قضایا برای من سوال هست . واقعا چرا اینجوریه ؟ واقعا چرا ؟ اینکه من عاشق اون اهنگی هستم که تو هم هستی به نظرت کاملا اتفاقیه ؟ به نظرت کاملا تصادفیه ؟

دلبسته شدن من به تو کاملا اتفاقی و تصادفیه ؟ چه چیزی میتونه علت عشق رو توضیح بده ؟

داستان لیلی و مجنون رو که شنیدی ؟ یه روز چند نفر به مجنون میگن اخه این لیلی چی داره که تو عاشقش شدی ؟ قیافه داره که نداره ! شوخ و شنگ و سر حال هست که نیست ! باباش پولداره که نیست . فضیلت و برتری خاصی داره که نداره ! مجنون میدونی چی جواب میده ؟

اگر در دیده ی مجنون نشینی بغیر از خوبی لیلی نبینی

میگه باید با چشمای مجنون نگاه کنید تا بفهمید چرا عاشق لیلی هست لیلی چیزایی داره که فقط برای مجنون قابل درک هست .

حتما این شعر رو شنیدی :

اولش فکر نمیکردم که دلم رو برده باشه

یا دلم گول چشمای روشنش رو خورده باشه

اما نه گذشت و دیدم دل من دیوونه تر شد

به تو گفتم و دلت از قصه ی من با خبر شد

نمیدونم چرا جدیدا اینجور شعرها و اهنگها با روزگار من خیلی جور در میان

بانو...

من دلبسته ی تو هستم و علتش واقعا برای من قابل درک نیست با همه ی هوش و فراست و تیز بینی که از خودم سراغ دارم نمیتونم علت این پدیده رو توضیح بدم .

شاید علتش اینه که روح من و تو یه جورایی یه پیوندهایی با هم دارند . شاید روح من و تو با هم سر و سری  دارند که ما بی خبریم . شاید روح من از روح تو خبر میگیره  و این دو تا بدون اینکه با بدونیم و بفهمیم با هم ملاقات میکنند .

چقدر دوست دارم یه روز با خیال راحت تو چشمات نگاه کنم و بگم:

دوستت دارم ..

افسوس ... افسوس ...افسوس که سهم من از زندگی حتی یک دوستت دارم هم نیست . واقعا باعث نا امیدیه

خواهش میکنم کمی بهم توجه کن ....دوستت دارم .

میخوای تلفنی با هم حرف بزنیم ؟ تو هرچی دلت میخواهد بگو و من فقط گوش میدم . قبوله ؟ یا اینکه میخواهی حرفهات رو تو وبلاگ بزنی ؟ فقط هر کاری میکنی سه کار رو انجام بده : 1- جواب اس ام اس ها رو بده 2-جوابهایی که میدی چه با اس ام اس و چه در وبلاگ کمی طولانی باشه 3- به اظهار عشق من توجه کن . من فقط کمی توجه نیاز دارم . همین .

خب حالا حرفهای نوستالژیک دیگه بسه  یکم هم حرفهای دیگه بزنم .

اون خوابی که برات تعریف کردم مزخرف بود درسته ؟ خدا رو شکر  خیالم راحت شد ولی نمیدونم اگه قرار بود تعبیر داشته باشه چه تعبیری داشت . بهر حال خدا رو شکر که تعبیر نداشت . از پسرهای منگول چه خبر  ؟ تو عید حتما حسابی اومدن خونتون یا اینکه شما رفتید خونشون . خوش و بش هم کردی یا نه ؟ با هم جوک گفتید و بگو و بخند داشتید ؟ میدونم که از این حرفها بدت میاد ولی خب من مشابه این صحنه ها رو ازت دیدم . کنار من بودی و به اون پسر منگولها توجه میکردی اما جواب سلام و خداحافظی من رو هم نمیدادی چون من منگول نبودم  . بهر حال امیدوارم حداقل امسال وقتی اون پسر منگولها رو میدیدی یه یادی از من میکردی و فکر دلشکستگی من رو هم میکردی . من که تو این مدت هرجا نامحرم ارایش کرده میدیدم صورتم رو بر میگردوندم . فقط بخاطر تعهدی که به تو دارم و فقط بخاطر قولی که در وجدانم به تو دادم و فقط بخاطر علاقه ای که به تو دارم . تو رو نمیدونم ولی بهر حال هر طوری که دوست داری زندگی کن به من چه که تو دوست داری چطوری زندگی کنی ! هر طور دلت میخواهد رفتار کن فکر من رو هم نکن . اصلا با هر کی دوست داری خوش و بش کن . میدونم از این حرفها بدت میاد ولی بالاخره من یه چیزی دیدم که دارم میگم دیگه ! اشتباه میکنم بگو اشتباه میکنی . تو به بعضی از پسرهای دور و برت توجه میکنی و ادم حسابشون میکنی فقط چون زبونشون درازه و منگول هستند و با مزه بازی در میارند . اما به من بی توجه بودی و هستی چون من بلد نیستم مسخره بازی در بیارم .

ولی من هیچوقت به هیچ دختری توجه نکردم من حتی سلام و خداحافظ هم با هیچ دختری ندارم و نداشتم البته وقتی هم که تو رو میبینم طوری رفتار میکنم که شک نکنی ولی خب من اگر نمیتونم به تو در حضور دیگران توجه زیاد کنم اقلا به بقیه ی دخترها هم هیچ توجهی نمیکنم . ولی تو چی ؟از اینکه حرفهایی میزنم که میدونم بدت میاد ازت عذرخواهی میکنم اما تو نمیدونی من بخاطر اون صحنه ها چقدر اذیت میشدم و چقدر ناراحت , مایوس و سرخورده میشدم . البته الان دیگه خیلی وقته که این رفتارها رو ازت نمیبینم ولی هنوز ترس و وحشتش و عقده اش و خاطره ی تلخش تو ذهنم مونده . کاریش نمیشه کرد. تو اینجا از من ناراحت میشی و خیلی راحت میگی ناراحت شدم و بعد سیل معذرت خواهی هست که روانه میشه ولی من با غمهایی و زخمهایی که در دلم هست چه کار کنم ؟ بهت بگم از من معذرت بخواه ؟ هرگز
! کی گفته تو باید بخاطر کارهایی که دوست داری تو زندگیت انجام بدی از من معذرت خواهی کنی ؟ تو هر طور که دوست داری زندگی کن و از کسی هم معذرت نخواه و هر کی هم ناراحتت کرد همونجا بزن تو گوشش ولی من قول میدم از هرچی ناراحت شدم فقط بریزم تو خودم اصلا نمیخواد این حرفهام رو بخونی . نشنیده فرض کن . هیچی بابا هیچی .....من تو خودم ریختن و از تو خودم رو خوردن رو خوب بلدم . مهم نیست که رفتار یکنفر من رو تا سر حد مرگ عصبی و ناراحت و مایوس میکنه . من وقتی اون صحنه ها رو میدیدم مایوس میشدم . چون فکر میکردم در نظر تو اصلا مهم نیستم و تو هرگز توجهی به من نخواهی کرد و ادمی نیستم که برای تو جاذبه داشته باشم این بود که من رو بیش از هر چیزی ناراحت میکرد اما از اونجا که من ادم خاصی هستم و از چیزهایی خبر دارم که تو ازشون بی خبری الان نقشی به مراتب مهمتر از اون پسر منگولها در زندگی تو بازی میکنم و به نوعی دارم انتقامم رو از اونها میگیرم . سرنوشت بازی های عجیبی داره بانو ....میبینی چقدر عجیبه ؟ کسی که تو روزی حتی جواب سلام و خداحافظ اش رو هم نمیدادی حالا مهمان دائمی روح و فکرت شده و زندگی ات رو تحت تاثیر قرار داده . من قدرت واقعی هستم ... بانو من قدرت واقعی هستم .میخواهم از بازی سرنوشت لذت ببری ! میبینی ؟ میبین سرنوشت چه بازی های غریبی با ادم داره ؟ یادته یکبار گفتم سرنوشت هنوز هم داره با من بازی میکنه ؟ اره حتی همین الان هم داره با من بازی میکنه !  من ارزش دارم و این من هستم که به هدفم میرسم و این من هستم که کسی هستم که قبل از این هرگز در زندگیت وجود نداشته این من هستم که اون نقش مهم رو تو زندگیت بازی میکنم . این من هستم که در نبرد با اون پسرها پیروزم . چون من خاص هستم و البته قدرتمند و باهوش . قدرت من یک قدرت واقعی هست .قدرت من یک قدرت نرم و موثر هست . حالا میخواهم بدونم برات چقدر قابل مقایسه با اونهای دیگه هستم ؟اصلا کسی با فضایل من تو دور و بریهات پیدا میشه ؟ فریدریش ویلهلم نیچه فیلسوف شهیر و البته بسیار مورد علاقه ی من جمله ی بی نظیری داره  میدونی چی میگه ؟ میگوید:

""ادمی را بخاطر فضائلش از همه بیش کیفر میدهند"""

و این چیزی بود که من بارها و بارها در رابطه با تو تجربه کردم . من کیفر میدیدم چون وجودم بی مایه و سطحی نبود . من از طرف تو بی توجهی میدیدم چون اهل وراجی و مسخره بازی و جلب توجه نبودم .چرا از بی توجهی دخترهای دیگه رنجیده نمیشدم و برام هم اهمیتی نداشت اما بی توجهی های تو من رو شکنجه میکرد ؟ چرا ؟ واقعا چرا ؟

حرفهای دل من خیلی زیاده خیلی زیاد

  ایا اگه بدونی کی هستم باز هم همونقدر به من بی محلی میکنی و من رو بی ارزش و خار میدونی ؟ باز هم من رو هیچی فرض میکنی ؟ من حرفهای زیادی برای گفتن دارم . تازه اولشه . صبر داشته باش .

متاسفم .....

در مورد اون دوستم که گوشیم دستش بود و بهش گفتم بهت اس ام اس بزنه ابدا نگرانی نداشته باش اون شمارت رو بر نمیداره اصلا اهل این طور حرفها نیست . اصلا از قضیه بی خبره نمیدونه تو پسر هستی یا دختر اسمت رو هم که با رمز نوشتم رو گوشی .

ضمنا همینجا بگم که هرگونه تلاش جنابعالی و اطرافیانوتون برای شناسایی بنده بنا به دلایلی از قبل محکوم به شکسته و تو هرگز نمیتونی حدس بزنی که من کجا هستم و کی هستم و کجا تو رو دیدم و اصلا چند وقت هست که تو رو میشناسم . مگر اینکه خودم بخواهم .شاید فکر کنی از بچه های دانشگاه باشم یا اینکه از فامیل یا اینکه از دوستها و اشنایان خانوادگی یا همسایه ها یا هر کس دیگری خب قطعا من عضو یکی از اینها هستم اما تو هرگز نمیتونی حدس بزنی ....هرگز ...مطمئن باش. 

احساس میکنم که هرگونه احساساتی رو که درونت شعله ور هست رو میخوای خفه کنی

احساس میکنم نمیخوای به احساساتت اجازه ی رشد و خود نمایی بدی . 

ببینم از اون شخصی که خانوادت برات در نظر گرفتند چه خبر ؟ بهش علاقه داری؟ تو عید تونستی ببینیش یا نه ؟ ببینم تو اصلا به شخص خاصی علاقه مند هستی  ؟ میتونم اسم و مشخصات این اقای خوشبخت رو بدونم ؟ البته .........ولش کن ....

جون من درست میگم یا نه ؟ امیدوارم اگه قرار هست به هم برسید با هم خوشبخت بشید . فکر من رو هم نکن . من عادت دارم دردهام رو تو خودم بریزم . حالا دوستش داری یا نه ؟ پسر خوبیه ؟ چجور ادمیه ؟

خوب شروع کردم اما فکر کنم خیلی بد تموم کردم . بهر حال فعلا خدانگهدار .

بانو .........دوستت دارم .