یبلیبلیبلیب

رذزرذزر

یبلیبلیبلیب

رذزرذزر

آدم حساب کن

سلام و درود


سلام بانو ایندفعه میخواهم در مورد یکی از خلقیاتت صحبت کنم اسمش رو گذاشتم :"ادم حساب کن "


خب تو معمولا من رو ادم حساب نمیکنی چه در دنیای مجازی و چه در دنیای حقیقی البته فکر کنم از معدود پسرهایی بودم که با من اینطوری رفتار میکردی چون پسر دیگه ای رو میشناختم که تحویلش میگرفتی و خوش و بش میکردی نمیدونم حالا علتش چی بود شاید چون اون سرش رو به هوا بود و من سرم توی کتاب .......شاید چون اون بلد بود مسخره بازی در بیاره ولی من بلد نبودم ...... کاریش نمیشه کرد .........میخواهی باور کن یا باور نکن این رفتار تو به شدت من رو منزوی کرد . شاید برات تعجب اور باشه بدونی که چه تاثیر عمیقی روی من گذاشتی و خودت هم خبر نداری ..... اون لحظاتی که میدیم اون پسر رو بخاطر سر به هوا بودنش ادم حساب میکردی ولی من رو نه به خودم قول میدادم انقدر بخونم و بخونم تا انقدر بدانم و بدانم تا انقدر تمجید بشوم که این خلاء و ضربه ی روحی که به من وارد کرده بودی رو پر کنم هنوز هم این حس به شدت در من وجود داره و هر روز هم تقویت میشه فکر کنم روزی بیاد که من در عرش باشم و این رو مدیون حس نفرت و عقده ای باشم که مسببش تو بودی . قبلا گفته بودم که در دنیای حقیقی ادم جذابی نیستم و برای یک مرد خیلی مهمه که بتونه جنس مخالفش رو جذب کنه و من از این کار ناتوان بودم البته هنوز هم توانا نیستم . نمیدونم تو دنیای مجازی میتونم ادم جذابی باشم یا نه ....بهر حال من خلاء فقدان جذابیتم رو با چیزای دیگه ای جبران کردم ازت ممنونم بخاطر حس عقده و کینه ای که در دلم کاشتی ............


اون بقول خودت اهل تفریح و شادی بود ولی من نه , میدونم خیلی اهل تفریح و شادی هستی و شاید همین الان که من دارم این پست رو مینویسم مشغول تفریح باشی اما من وقتی این پست رو نوشتم میخواهم برم بقیه ی کتابی رو که تازه خریدم بخونم .......اخ که من چقدر عاشق میدون انقلاب با اون کتاب فروشی هاش هستم برام مثل بهشت میمونه مطمئنا سرنوشت من همین است .


فقط خواستم بگم که تو به من بی توجهی میکردی اما من به تو توجه داشتم ....... تو به من بی توجه بودی و من این درد جانکاه رو با چیزای دیگه پر کردم شاید همین الان هم پسرهای سربه هوا و منگول رو داری ادم حساب میکنی و باهاشون خوش و بش میکنی (البته این ربطی که تو از اون دخترها نیستی نداره ) و من اینجا دارم برات مینویسم من راهم رو ادامه میدم . تو میدونی این درد چقدر میتونه جانکاه باشه ؟ حالا بگو ببینم الان که من دارم این پست رو مینویسم تو داشتی با یک پسر منگول خوش و بش میکردی ؟ اگه بگی اره میرم همه ی کتابهای میدون انقلاب رو میخرم ..........میتونی امتحان کنی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد